نوشته شده توسط : zahra

 

 

از غم جدايي يار

شدم روزهايي بيمار

 

از تب او مي سوزم ٬ چون چوبي نالان در نار

مشتاقم با او باشم ٬ در كوه و دشت ٬ همچون سار

 

هر بار بغض در گلويم ٬ چنبره زد همچو مار

دوري تو بيفكند در چشمانم هزار خار

 

از اشك چشم من بود ٬ روز گشت چنين شبي تار

از غم قلب من بود ٬ بانگ كلاغ شد غار غار

 

در عشق بود برايم ٬ حرف هاي تو چو هنجار

در بودنت برايم ٬ عمل به آن بود اجبار

 

الماس دل كدر شد ٬ چون مهتابي در غبار

بيا و دوباره بمان ٬ بر غبار دل ببار

 

بودم با وجودت ٬ قصري كه اطراف آن ٬ با شادي هايي ديوار

حال دارم چه باك؟وقتي كه در اطراف من ٬ غم ها دارند حصار

 

بدان كه جز تو هرگز ٬ نخواهم داشت دلدار

ياد تو هست برايم ٬ تا هميشه در كنار

 

دوباره گويم گريان ٬ در آخر به تو كي يار

هيچگاه نخواهد اين دل ٬ جز تو كسي را تيمار

 

 

 



:: بازدید از این مطلب : 157
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : دو شنبه 11 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : zahra

 

 

 

كه دوستت دارم . . .
چه جمله ای كه مكان و زمان نمی خواهد
به هر زبان كه بگویی ... زبان نمی خواهد!
چه جمله ایست كه از تو برای اثباتش
به جز دو چشم دلیل و نشان نمی خواهد
چه جمله ایست كه وقتی شنیدم از دهنت
دلم به جز دل تو همزبان نمی خواهد
ستاره ها همه دور مدارشان باشند
تو ماه من شده ای! كهكشان نمی خواهد!
تو ماه من،پر پرواز من شدی باتو
پر از پرنده شدن آسمان نمی خواهد
نگاه كن! قلمم مثل چشم تو شده است
برای گفتن حرفش دهان نمی خواهد!
حدیث ما همه در جمله ای خلاصه شده
كه (دوستت دارم) داستان نمی خواهد!
كه (دوستت دارم) یعنی كه (دوستت دارم!)

كه (دوستت دارم) امتحان نمی خواهد!!!



:: بازدید از این مطلب : 161
|
امتیاز مطلب : 25
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
تاریخ انتشار : یک شنبه 26 دی 1389 | نظرات ()

صفحه قبل 1 صفحه بعد